کد خبر: ۴۷۸
۱۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

رسم ماندگاری

اگر گذرتان از چهارراه خسروی به سمت خیابان آخوند خراسانی افتاده باشد، حتما در سمت راست خودتان مغازه‌ای کوچک و قدیمی با در و چهارچوب‌های سبز رنگ را دیده‌اید. آن‌طور که قدیمی‌های ساکن در این محله می‌گویند در گذشته این مکان کتاب‌فروشی مرحوم سلیمانی بوده است که بعد صحافی و پس از آن خیریه شده است.

اگر گذرتان از چهارراه خسروی به سمت خیابان آخوند خراسانی افتاده باشد، حتما در سمت راست خودتان مغازه‌ای کوچک و قدیمی با در و چهارچوب‌های سبز رنگ را دیده‌اید که برروی شیشه آن «مؤسسه خیریه راه بهشت و سعادت» نوشته شده است. آن‌طور که قدیمی‌های ساکن در این محله می‌گویند در گذشته این مکان کتاب‌فروشی مرحوم سلیمانی بوده است که بعد صحافی و پس از آن خیریه شده است، تعریف‌های پیاپی آن‌ها سبب شد تا سری به این دکان کوچک و قدیمی بزنیم.

وارد مغازه که می‌شوید؛ آنقدر فضا کوچک است که با رعایت پروتکل‌های بهداشتی همان دم در می‌نشینم. «سیدرضا سلیمانی» که این روزها راه پدر را در پیش گرفته و در کارهای خیر پیشقدم شده است؛ از پدرش این‌چنین برایمان می‌گوید: «مرحوم سیدحسین سلیمانی؛ در زمان نوجوانی‌اش در کتاب‌فروشی رحمانیان بین چهارراه خسروی و کوچه بیمارستان شاهین‌فر کار می‌کرد. مرحوم‌ رحمانیان‌ که‌ تا چند سال‌ بعد از انقلاب‌ زنده‌ بود، یکی‌ از مهم‌ترین‌ کتاب‌فروشان‌ مشهدی بود. او به‌ دلیل‌ ابتکارش‌ که‌ «کتاب‌ کرایه‌ای‌» می‌داد، سبب شد تا جمع‌ بسیاری‌ از جوانان‌ را به‌ کتاب‌‌خوانی‌ علاقه‌مند کرده‌ و آن‌ها را جذب کند. شاید این کار او سبب شد تا پدرم هم که علاقه زیادی به کتاب و کارهای فرهنگی داشت مجذوب آن شود و در نهایت دوران جوانی‌اش را در کنار مرحوم رحمانیان در کتاب‌فروشی‌اش سپری کند.»

سلیمانی می‌گوید؛ پدرش دوست نداشته مطرح شود، درباره کارهایش(کارهای خیرش) سخنی به میان بیاید. اصرار ما سبب می‌شود تا مختصری از کارهای پدرش برایمان بگوید. «پدرم پس از خدمت سربازی در کوچه آیت‌ا...خامنه‌ای، مغازه کتاب‌فروشی باز می‌کند و مشغول کار می‌شود، پس از مدتی به خیابان آخوندخراسانی در همین مکان می‌آید و از زمانی‌که به‌خاطر دارم در اینجا کتاب‌فروشی‌اش را باز می‌کند، کم‌کم پدر لزوم داشتن صحافی را احساس می‌کند، از نگاه او تغییر کتاب‌فروشی به صحافی نیاز جامعه بوده است و این مغازه به صحافی تبدیل می‌شود. تا سال 1370هم صحافی‌اش را داشت، از سال 70 پدر خیریه‌ای را با نام راه بهشت بنا نهاده و تا سال 85 خودش به تنهایی و با انگیزه شخصی کارهای خیر را انجام می‌داد. اینکه می‌گویم دوست نداریم خیلی سخن بگوییم به‌خاطر احترام به خواسته پدرم است.

سال 85 پدر به رحمت خدا رفت و ما راه پدر را ادامه دادیم و با مجوز رسمی از بهزیستی و شماره ثبت به‌طور قانونی کار پدر را انجام می‌دهیم.»
سلیمانی از وضعیت کتاب و کتاب‌خوانی در گذشته بیان می‌کند: «آن‌طور که به‌خاطر دارم آن زمان بیشتر کتاب‌ها، رمان و کتاب‌های علمی بودند. مردم بیشتر از زمان حال از کتاب‌فروشی‌ها استقبال می‌کردند و کتاب خوب هم زیاد بود. آن زمان کتاب‌ها حدود 15 تا 20 قران قیمت داشتند. بیشتر جوانان کتاب‌های جیبی همراه داشتند و زمان‌های آزادشان را صرف مطالعه می‌کردند. بر خلاف این روزها که با کتاب و کتاب‌خوانی بیگانه هستند.» 
او از حضور بزرگانی مانند محمد تقی شریعتی و دیگر تحصیل‌کرده‌ها در مغازه پدر یاد می‌کند و می‌گوید: «از وقتی پدرم صحافی‌اش را تأسیس کرد بسیاری از مشهدی‌های کتاب‌خوان و عالم با پدر رفت و آمد بیشتری داشتند. بیشتر تحصیل‌کرده‌هایی که با کتاب سر و کار داشتند پدرم را می‌شناختند و برای صحافی کتاب به اینجا می‌آمدند.»

سلیمانی با اشاره به این موضوع که پدرش اهل فرهنگ و ادب بود و علاقه بسیاری به کتاب و کتاب‌خوانی داشت؛ ادامه می‌دهد: «پدرم با این عقیده به سراغ کتاب و کتاب‌فروشی آمده بود که اگر جوانی یک کتاب خوب بخواند اجر و ثوابش برایش کافی است.»
هر چند مرحوم سید حسین سلیمانی شغل رسمی‌اش صحافی بود، اما در کنارش فعالیت‌های خیرانه داشت. علاوه بر آن معلم قرآن و مسئول جلسه هفتگی قرآن بود. شب‌های یکشنبه جلسات فرهنگی، شعر خوانی مذهبی استاد حاج آقا مؤید را برگزار می‌کردند.

 

آلبوم‌های نفیس، یادگار پدر

پدر چند اثر جالب و به یاد ماندنی از خودش به جای گذشته است. سید رضا با گفتن این جمله از وجود آلبوم‌های نفیس پدرش برایمان می‌گوید که در سال‌های حیاتش جمع‌آوری کرده است. او می‌گوید: « پدر یک آلبوم نفیس از عکس مساجد تمام کشورهای اسلامی دارد، آن زمان تکنولوژی مانند امروز نبود. پدر به هر کدام از دوستانش که در خارج از کشور اقامت یا رفت و آمد داشتند می‌گفت عکس‌هایی از مساجد آن کشور برایش بفرستند و او این عکس‌ها را آرشیو کرده است و هنوز هم از او به یادگار داریم.»

آلبوم دیگر مرحوم سلیمانی؛ مجموعه بسیار نفیس تمبر است. او در این آلبوم انواع و اقسام تمبرهای کشورهای مختلف دنیا، از زمان قاجار را دارد. نفیس‌ترین تمبرهای پدرم مربوط به قاجار (مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه) است. علاقه‌مندی او به مسائل فرهنگی سبب شد تا این آلبوم‌های نفیس را جمع‌آوری کند.

سومین آلبوم نفیس سلیمانی، عکس‌های فوق‌العاده و کمتر دیده شده از مشهد است. اولین عکاس در مشهد از آذربایجان شوروی بود او عکاس رسمی دستگاه دولتی بود که بیشتر خانواده‌های متمول مشهدی با لباس‌های رسمی عکس می‌گرفتند. بعد از یک مدت از مشهد رفت و تمام عکس‌های باقی مانده در آرشیو مغازه را به پدر من داد. الان آن مجموعه عظیم موجود است که در آن عکس تمام مقامات استانی، مراسم‌های افتتاحیه ساختمان‌های مشهد در هزاره فردوسی و دیگر عکس‌ها به چشم می‌خورد. 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44